از مجموع آنچه تاکنون گفتیم به این نتیجه رسیدیم که:
اولا: انسان موجودى است که باید با سیر و حرکت اختیارى به کمال نهایى برسد.
ثانیا: هدف اصلى انسان قرب به خداست.
در قرآن کریم گاهى به نحو کلى به این حقیقت اشاره مىکند:
«و ما خلقت الجن و الإنس إلا لیعبدون؛ [2] جن و انس را نیافریدیم مگر براى این که مرا پرستش کنند» یعنى هدف از خلقت که رسیدن انسان به کمال مطلق باشد، تنها از راه عبادت است.
«و أن اعبدونى هذا صراط مستقیم؛ [3] مرا پرستش کنید، این است راه راست.»
و گاهى راه سعادت و فلاح را با ذکر عبادتهاى خاص مشخص مىکند: «قد أفلح من تزکى * و ذکر اسم ربه فصلى؛ [4] رستگار کسى است که تزکیه کرد، و به یاد خدا بود (همان حالت قلب و توجه الى الله است) پس نماز خواند» یعنى تزکیه به یاد خدا بودن است و براى رسیدن به یاد خدا نماز گزاردن است.
«...وأقمالصلاةلذکرى؛ [5] نمازبخوان براى آن که به یاد من باشى» البته نماز هدف نیست، بلکه ذکر و یاد خدا بودن هدف است منتهى نماز تجلى آن ذکر قلبى است.
درباره زکات چنین آمده است: «خذ من أموالهم صدقة تطهرهم و تزکیهم بها...؛ [6] از اموال آنان زکات دریافت کن تا این زکات موجب شود خودشان پاک شوند و تزکیه گردند» یعنى دادن زکات از اموال، دل انسان را پاکیزه مىکند، نه مال را، زیرا مال مانع رشد است و با دادن آن، مانع برداشته مىشود و تزکیه حاصل مىگردد.
قرآن کریم درباره انفاق مىفرماید: «لن تنالوا البر حتى تنفقوا مما تحبون...؛ [7] هرگز به نیکى نمىرسید تا از آنچه دوست دارید انفاق کنید» یعنى پیراهن کهنه، غذاى مانده و دور ریختنى را به فقیر دادن، باعث تزکیه نمىشود، باید همان چیزى را که خود دوست مىدارى به فقیر بدهى تا تزکیه حاصل شود.
و نیز درباره روزه مىفرماید: «یا أیها الذین آمنوا کتب علیکم الصیام کما کتب على الذین من قبلکم لعلکم تتقون؛ [8] بر شما روزه نوشته شد چنان که بر پیشینیان نوشته شده شاید به تقوا برسید» کسى که ساعتها در روزهاى گرم تابستان از آشامیدنى و خوردنیهایى که به آن خو گرفته است دل بکند به تقوا مىرسد زیرا تقوا همان حفاظت نفس از فساد و تباهى است.